حامیان جبهه پایداری بندرامام خمینی (ره) اخبار و مقالاتی پیرامون جبهه پایداری و آخر الزمان درباره وبلاگ آخرین مطالب
نويسندگان جمعه 16 دی 1390برچسب:شستشوی مغزی, :: 9:18 :: نويسنده : مهردادفلاحی
از کنترل ذهن چه می دانیم؟ آیا همان شستشوی مغزی است؟ رسانه ها در میان چه نقشی را برعهده دارند. استاندارد سازی اندیشه بشری از سوی چه کسانی دنبال می شود؟ برای راز گشایی از این سوالات با گزارش های ویژه مشرق همراه شوید.....
به گزارش مشرق، رسانه جمعی قویترین ابزار مورد استفاده طبقه حاکم برای کنترل تودهها است. رسانه جمعی به عقاید و ایستارها شکل بخشیده، آنها را قالبریزی نموده و آنچه را که رایج و قابل پذیرش است تعریف میکند. در این گزارش کارکردهای رسانه جمعی از منظر تئوریهای متفکرین عمده این حوزه، ساختار قدرت و تکنیکهای مورد استفاده آن مورد بررسی قرار میگیرد تا نقش حقیقی رسانه جمعی در جامعه تبیین گردد.
رسانهها هم اینک وظیفه کنترل اذهان را بر عهده گرفتهاند بخش اعظم گزارش حاضر به بررسی نمادگرایی نهفته در اشیاء فرهنگ عامهپسند اختصاص یافته است. با توجه بدین گزارش سؤالات زیادی در مورد هدف این نمادها و نیات کسانی که آنها را در فرهنگ عامه جای میدهند، پدید میآید. اما نمیتوان بدون اشاره به خیل انبوهی از واقعیات و مفاهیم دیگر، پاسخ شایستهای بدین سؤالات داد. بنابراین، در گزارش حاضر سعی گردیده تا یک پیشزمینه روششناختی و نظری در مورد تحلیلهای مربوط بدین حوزه، ارائه گردیده و نیز محققین و آثار عمده رشته ارتباطات جمعی معرفی گردند. بسیاری از افرادی که به مطالعه آثاری از این دست میپردازند چنین میپندارند که هدف از نگارش آنها اشاره بدین امر است که برای مثال، لیدی گاگا میخواهد اذهان ما را کنترل کند. اما موضوع فقط این نیست. وی تنها بخش کوچکی از یک سیستم عظیم به نام رسانه جمعی است. در برنامههای تصویری و رسانهای امروز میتوان رد پای کنترل اذهان تودهها را شناسایی کرد برنامهریزی از طریق رسانههای جمعی رسانه جمعی شکلی از رسانه است که به منظور دسترسی به حداکثر تعداد مخاطبین ممکن طراحی شده است. رسانه جمعی شامل تلویزیون، فیلمها، رادیو، روزنامه، مجلات، کتابها، آثار ضبط شده، بازیهای ویدئویی و اینترنت است. طی قرن گذشته، مطالعات بسیاری انجام گرفته تا تأثیرات رسانه جمعی بر روی مردم سنجده شود و بدین ترتیب بهترین تکنیکها و فنون برای تأثیرگذاری بیشتر کشف گردند. از این مطالعات علم ارتباطات پدید آمد که در بازاریابی، روابط عمومی و عرصه سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. ارتباطات جمعی یک ابزار ضروری برای حفظ کارآمدی یک دموکراسی بزرگ و همچنین ابزاری ضروری برای یک دیکتاتوری است. این مسأله بستگی به نوع استفاده از آن دارد. آدولس هاکسلی (Aldous Huxley) در پیشگفتار کتاب جهان شگفت انگیز نو (1958) تصویری نسبتا ترسناک و تاریک از جامعه ترسیم مینماید. وی معتقد است که جامعه توسط یک "نیروی غیرشخصی"، یک طبقه حاکم، کنترل میشود که با استفاده از روشهای متعددی مردم را کنترل میکند. "نیروهای غیرشخصی که ما تقریبا هیچ کنترلی بر روی آنها نداریم همه ما را در مسیر کابوس جهان نوین شجاع به جلو میرانند؛ و این هدایت غیرشخصی به طور آگاهانه از جانب نمایندگان سازمانهای تجاری سیاسی تسریع میگردند. این نمایندگان تعدادی تکنیکها و فنونهای جدید را ابداع کردهاند تا افکار و احساسات تودهها را به نفع یک گروه اقلیت دستکاری نمایند." - آدولس هاکسلی، پیشگفتار جهان شگفت انگیز نو چشمانداز تاریک وی نه یک فرضیه ساده یا هذیانگویی پارانویایی بلکه یک واقعیت مستند است که در مهمترین آثار جهان در عرصه رسانه جمعی ارائه گشته است. برخی از این تحقیقات عبارتند از:
متفکران نخبه والتر لیپمن
والتر لیپمان، نظریه پرداز حکومت نخبگان آگاه بر گله سرگردان والتر لیپمان (Walter Lippmann)، متفکر و نویسنده آمریکایی که دو بار برنده جایزه ادبی پولیتزر گشته، یکی از اولین آثار مرتبط با کاربردها رسانه جمعی را در آمریکا به رشته تحریر درآورده است. وی در کتابی با عنوان افکار عمومی (1922) تودهها را به یک "حیوان بزرگ" و یک "گله سردرگم" تشبیه نمود که باید توسط طبقه حاکم هدایت گردند. وی نخبگان حاکم را چنین توصیف نمود: "یک طبقه متخصص که دارای منافعی فراتر از یک محدوده خاص هستند." این طبقه متشکل از کارشناسان، متخصصین و بوروکراتها است. به اعتقاد لیپمان، کارشناسان، که اغلب با عنوان "نخبگان" خوانده میشوند، ماشینهای دانشی هستند که نقصان اولیه دموکراسی یعنی آرمان غیرممکن "شهروند همه فن حریف" را با حیله دور میزنند. "گله سرگردان" پر سرو صدا و غران نیز کارکرد خود را دارد: آنها باید "تماشاچیان علاقهمند اقدامات" باشند یعنی در آنها مشارکتی نداشته باشند. مشارکت وظیفه "فرد مسؤولیتپذیر" است که یک شهروند عادی نیست. بنابراین، رسانههای جمعی و تبلیغات ابزاری هستند که باید از جانب نخبگان برای حکومت بر عامه، بدون به کار بردن اجبار فیزیکی، به کار روند. یکی از مفاهیم مهم مورد استفاده لیپمان عبارت از "تولید رضایت" است که به طور خلاصه یعنی مدیریت و کنترل افکار عمومی به نحوی که پذیرای برنامههای نخبگان باشد. لیپمان بر این اعتقاد است که توده مردم صلاحیت لازم برای استدلال و اتخاذ تصمیمات در مورد مسائل مهم را ندارد. بنابراین نخبگان باید در راستای "منافع خودشان" تصمیم گرفته و سپس این تصمیمات را به تودهها بفروشند. " هیچ کس منکر این امر نیست که تولید رضایت قادر به انجام پالایشهایی بزرگ است. فرآیندی که طی آن افکار عمومی ایجا میشود یقینا پیچیدهتر از آنچه است که در این صفحات نوشته شده، و فرصت کنترل و دستکاری آن برای هرکسی که این فرآیند را میفهمد به صورت گستردهای فراهم است.... بر اثر تحقیقات روانشناختی و ابزار مدرن ارتباطات، فرآیند تمرین دموکراسی سختیها را پشت سر گذارده است. انقلابی در حال وقوع است، انقلابی که به غایت مهمتر از هر نوع تغییر در قدرت اقتصادی است.... تحت تأثیر تبلیغات، البته نه لزوما در معنای منفی کلمه، ثابتهای قدیمی تفکر ما تبدیل به متغیر شدهاند. برای مثال، دیگر ممکن نیست که به عقیده جزمی دموکراسی اعتقاد داشت؛ اینکه دانش لازم برای اداره امور انسانی خود به خود از قلب انسانی برمیخیزد. در جایی که بر اساس این نظریه عمل میکنیم خود را در معرض خودفریبی و اشکالی از ترغیب قرار میدهیم که نمیتوانیم مورد شناسایی قرار دهیم. ثابت شده که نمیتوان برای مواجه با جهانی که در فرای دسترسی ما قرار دارد بر درک مستقیم، ضمیر یا تصادفات عقاید اتفاقی اتکاء نمود." - والتر لیپمان، افکار عمومی
جالب است بدانید که لیپمان یکی از بنیانگذاران شورای روابط خارجی است. این مؤسسه پرنفوذترین اندیشکده جهان در حوزه سیاست خارجی میباشد. این واقعیت باید سرنخی کوچک در مورد فضای ذهنی نخبگانی علاقه مند به استفاده از رسانه، بدهد. "قدرت اقتصادی و سیاسی در آمریکا در دستان "نخبگان حاکم" متمرکز شده است. این افراد اغلب شرکتهای چند ملیتی مستقر در آمریکا، رسانههای ارتباطاتی بزرگ، بانفوذترین بنیادها، دانشگاههای خصوصی بزرگ و بخش اعظم خدمات و تسهیلات عمومی را کنترل میکنند. شورای روابط خارجی که در سال 1921 تأسیس شد نقطه اتصال کلیدی بین شرکتهای بزرگ و دولت فدرال است. این مؤسسه با عنوان "مدرسه دولتداری" خوانده شده و چنین توصیف میشود: "شبیه به ارگانی که سی. رایت میلر (C. Wright Mills) آن را نخبگان قدرت میخواند – گروهی از مدیران دارای منافع و دیدگاههای مشابه که از جایگاههایی امن در پشت پرده رویدادها را شکل میدهند. تأسیس سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از پروژههای شورا بود." - استیو جاکوبسون (Steve Jacobson)، کنترل اذهان در آمریکا برخی از اعضای کنونی شورای روابط خارجی عبارتند از دیوید راکفلر، دیک چنی، باراک اوباما، هیلاری کلینتون، ریک وارن (Rick Warren) کشیش اعظم کلیسای آونجلیکی آمریکا و همچنین مدیران عامل شرکتهای بزرگی چون سیبیاس، نایک، کوکاکولا و ویزا.
کارل یونگ
کارل یونگ مبتکر روانشناسی تحلیل کارل یونگ (Carl Jung) بنیانگذار روانشناسی تحلیلی (که با نام روانشناسی یونگی نیز خوانده میشود) است. در این مکتب بر فهم روان از طریق خوابها، هنر، اسطورهشناسی، دین، نمادها و فلسفه تأکید میشود. این روانکاو سوئیسی منشأ بسیاری از مفاهیم روانشناسی به مانند کهن الگو، عقده، صورتک، دورنگرا/برونگرا و همزمانی است. وی به شدت تحت تأثیر تاریخ رازآلود و پنهانی خانوادهاش بود. کارل گوستاو (Carl Gustav)، پدربزرگ وی، یک فراماسون فعال و دارای عنوان استاد اعظمی بود. یونگ متوجه گشت که برخی از نیاکان وی عضو انجمن چلیپای گلگون (Rosicrucianism) بودند. این امر شاید دلیل علاقه مفرط وی به فلسفه شرقی و غربی، کیمیا، طالعبینی و نمادگرایی را نشان دهد. یکی از مهمترین مفاهیم مورد استفاده وی که به درستی نیز فهمیده نشده عبارت ناخودآگاه جمعی است. "فرضیه من چنین است: علاوه بر خودآگاه بلاواسطه، که دارای ماهیتی کاملا شخصی بوده و ما معتقدیم که تنها روان تجربی موجود است (حتی اگر ناخودآگاه شخصی را به عنوان یک ضمیمه ملحق نماییم)، یک سیستم روانی ثانوی نیز وجود دارد که دارای ماهیتی جمعی، جهانی و غیرشخصی بوده و همسان با تمام افراد است. این ناخودآگاه جمعی به صورت فردی بوجود نمیآید بلکه اکتسابی است. این ناخودآگاه از اشکال موجود از قبل، یعنی کهن الگوها، تشکیل یافته و به برخی محتویات مشخص در روان شکلی قطعی و نهایی میبخشد. " - کارل یونگ، مفهوم ناخودآگاه جمعی ناخودآگاه جمعی از طریق وجود نمادها و انگارههای اساطیری مشابه در تمدنهای مختلف ظاهر میشود. نمادهای کهن الگو در نیمه خودآگاه جمعی ما جای گرفتهاند و زمانی که در معرض آنها قرار میگیریم یک کشش و افسون طبیعی نسبت به آنها نشان میدهیم. بنابراین نمادهای فراطبیعی و رازآلود میتوانند تأثیر بسیاری بر مردم داشته باشند، حتی اگر بسیاری از افراد هیچگاه به طور شخصی از معنای مبهم و اسرارآمیز نماد مطلع نشوند. متفکرین رسانه جمعی به مانند ادوارد دی برنایز (Edward D. Bernays)، پتانسیل زیادی در این مفهوم برای کنترل و دستکاری ناخودآگاه شخصی و جمعی یافت.
تصویر کارل یونگ در جلد مجله تایم در سال 1955.
ادوارد برنایز
ادوارد برنایز، پدر روابط عمومی ادوارد برنایز (Edward Bernays) "پدر روابط عمومی" دانسته میشود. وی از مفاهیم دایی خود یعنی زیگموند فروید برای دستکاری و کنترل عموم از طریق نیمهخودآگاه استفاده نمود. وی در مورد مردم عادی افکاری به مانند والتر لیپمان داشت یعنی آنها را غیر منطقی دانسته و آنها را در معرض "غریزه جمعی" میدانست. به اعتقاد وی، تودهها باید از طریق یک دولت نامرئی کنترل شوند تا بقای دموکراسی تضمین گردد. "کنترل و دستکاری آگاهانه عادات و افکار تودهها که عنصری مهم در جامعه دموکراتیک است. آنهایی که این مکانیسم غیرقابل روئیت جامعه را کنترل و دستکاری میکند یک دولت نامرئی بوجود آوردهاند که قدرت حاکم حقیقی کشور ما است. مردانی که هرگز چیزی درباره آنها نشنیدهایم ما را اداره میکنند، به اذهان و ذائقه ما شکل میبخشند و ایدهها را به ما پیشنهاد میکنند. اگر تودههای بشری میخواهند که به عنوان جامعهای که به نرمی کارکرد خود را دنبال میکند، در کنار یکدیگر زندگی کنند باید در این ر نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
||||
![]() |